جدول جو
جدول جو

معنی قالب زدن - جستجوی لغت در جدول جو

قالب زدن
چیزی را در قالب در آوردن
کنایه از جعل کردن، دروغ گفتن
تصویری از قالب زدن
تصویر قالب زدن
فرهنگ فارسی عمید
قالب زدن
(دَ / دُو رَ / رِ کَ دَ)
در قالب آوردن:
حکیمی که جام لبالب زده
رسیده به اسرار و قالب زده.
ملاطغرا (از آنندراج).
، دروغ گفتن. جعل کردن
لغت نامه دهخدا
قالب زدن
تاشیدن در قالب آوردن چیزی را، دروغ گفتن جعل کردن
تصویری از قالب زدن
تصویر قالب زدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قالب کردن
تصویر قالب کردن
کنایه از فریب دادن کسی در معامله و جنسی را گران تر از قیمت واقعی به او فروختن، چیزی را در قالب قرار دادن، قالب گیری کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلب زدن
تصویر قلب زدن
پول ناسره سکه زدن، تقلب کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غالب شدن
تصویر غالب شدن
غلبه کردن، چیره شدن، پیروز شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قامت زدن
تصویر قامت زدن
به نماز ایستادن، قد قامت الصلوه گفتن، قامت بستن
فرهنگ فارسی عمید
در نماز آمدن بر در مسجد گذاری کن که پیش قامتت در نماز آیند آنهایی که قامت می کنند (اوحدی) قامت بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاله زدن
تصویر هاله زدن
هاله افتادن: (تادرنیاید انجم وافلاک درنظر ازدود آه هاله بدورقمرزنم) (علی خراسانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقاب زدن
تصویر نقاب زدن
نقاب بچهره کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
ناله کردن نالیدن: فریاد ازان دلی که بفریاد هر شبی نالش بدرد از ان سرزلف دو تازند. (امیرخسرو)، شکایت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
ناله کردن فغان کردن: دیگ زند ناله که خون خورده ایم ریگ بریزید که خون کرده ایم. (نظامی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
آغشته کردن با گلاب: عروس بخت در آن حجله با هزاران ناز شکسته کسمه و بر برگ گل گلاب زده. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قالبک زده
تصویر قالبک زده
مهرک زده خامه کار پارچه نقاشی شده و قلمکار
فرهنگ لغت هوشیار
مهرک زن خامه کار ساز کسی که پارچه را نقش قلمکاری زند قلمکار ساز چیت ساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاشق زدن
تصویر قاشق زدن
زدن قاشق در شب چهارشنبه سوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلب زدن
تصویر قلب زدن
ضرب کردن سکه ناسره، تقلب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تاشیش تاشش در قالب آوردن چیزی را، دروغ گویی جعل، مهر کردن پارچه و آن بدین ترتیب است که استاد کار پس از نشستن در جای خود ابتدا یکی از پارچه های مازو شده را - که کنار دستش قرار دارد - بر می دارد و روی پیشخوان پهن می کند و از روی نقشه ای که جلو وی پهن است و عبارتست از تصویر پرده یا رومیزی یا چیزی دیگر که باید قلمکار بسازد قالب مخصوص آن نقش را بر می دارد و سطح کنده شده آن را در کاسه ای رنگی - که کنار دستش گذاشته - فرو می برد و بعد روی پارچه ای که بر پیشخوان پهن کرده می گذارد و با دست بپشت قالب فشار می آورد تا نقش روی قالب عینا روی پارچه منعکس شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاب زدن
تصویر قاب زدن
ربودن بجلدی چیزی را با دست: سگ پای او را قاپ زد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برقالب زدن
تصویر برقالب زدن
مهیا کردن وسرانجام دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بامب زدن
تصویر بامب زدن
با دست زدن بر سر کسی بقوت
فرهنگ لغت هوشیار
چیره شدن غلبه کردن پیروز شدن: مسلط گشتن: اگر جاهلی بر زبان آوری و شوخی غالب آمد عجب نیست. یا غالب آمدن برکسی. چیره شدن بر او: ماهی بر او غالب آمد و دام از دستش بربود. یا غالب آمدن در امری. چیره شدن در آن بر کسی: عفص غالب آمدن در کشتی و سست گردانیدن طرف
فرهنگ لغت هوشیار
ممزوج کردن خلط کردن آمیختن اندکی در بسیاری از جنس دیگر که به ظاهر یکی نماید
فرهنگ لغت هوشیار
چپاندن بز گرفتن جسمی را در قالبی قرار دادن قالبگیری کردن، فریب دادن طرف در معامله جنسی را گرانتر از بهای اصلی فروختن کلاه گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلب زدن
تصویر قلب زدن
((~. زَ دَ))
سکه تقلبی زدن، تقلب کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قالب زنی
تصویر قالب زنی
((~. زَ))
در قالب آوردن چیزی را، دروغ گویی، جعل، مهر کردن پارچه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قالب دادن
تصویر قالب دادن
Mold
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قالب دادن
تصویر قالب دادن
mouler
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از قالب دادن
تصویر قالب دادن
moldar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از قالب دادن
تصویر قالب دادن
formen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از قالب دادن
تصویر قالب دادن
formować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از قالب دادن
تصویر قالب دادن
формировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از قالب دادن
تصویر قالب دادن
формувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از قالب دادن
تصویر قالب دادن
moldear
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از قالب دادن
تصویر قالب دادن
modellare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی